شاعر : علی مهدوی نسب نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
بعد ازتو درد فـاطـمـه بسیارمیشود هـمـسـایـۀ قـدیـم گـلـت خـارمـیشـود هرکس که در مدینه بدهکار لطف توست درپشت درب خـانه طلـبکار میشود
دسـتـان کـیـنـه بـاز شـود بعـد توولی بـسـته دودست حـیـدر کـرارمیشود
بعد از گرفتن فدک از دست غاصبان دیگر گذر زکوچه چه دشوارمیشود این دیدهای که بوسه زدی روزوشب برآندر کـوچه از شـرار سـتم تارمیشود
پـشـت نـقـاب، راز مـگـویـم بـمـاند و پنهان زدیده سرخی رخـسار میشود این سینهای که مخزن انوارایزدیست بشـکـسـته ازشرارۀ مـسـمار میشود
گـردد خـلـیـل،دخـتر تو بعـد رفـتـنت در آتـش سـقـیــفـه گـرفـتـار مـیشـود
درکوچه ازعـداوت چل مرد بیحـیا پیـوسـتـنم به سوی توهـموارمیشود
ازاین دوشنبه کرب وبلا میشود بهپا آغـاز هـر جـسـارت وآزار مـیشـود
از این سقـیفه حرمله زد تیروکـربلا اصغـر اسـیر زخـم شـرربار میشود
شـمرسـقـیـفـه رأس حـسیـنم جدا کـند بر روی تـل عـقـیـله عـزادارمیشود